یکی از معیارها و ملاک ها برای تفکیک و شناسایی طرح های درآمدی شرکت های بازاریابی شبکه ای مجاز از شرکت های هرمی و غیر قانونی نحوه پرداخت پورسانت در سطوح مختلف آن هاست.
بطوری که در شرکت های بازاریابی شبکه ای به منظور پرداخت پورسانت ناشی از فعل فروش یا آموزش مجموعه، نحوه تبیین و محاسبه پورسانت در سطوح عمقی تا 3 سطح طبق مقررات آیین نامه موضوع ماده 87 قانون نظام صنفی محدود شده است.کما اینکه اکثر شرکت ها تا 7 سطح نیز با شرایط تعدیل، مجوز پرداخت را در حال حاضر دارند که البته ضابطه مندی شرایط تعدیل بیش از 3 سطح در سیستم بازاریابی می بایست مشخص و به شرکت ها ابلاغ گردد.
با وجود این اگر محدودیت سطوح در بازاریابی شبکه ای را یکی از ملاک های وجه تفاوت با دسیسه های هرمی بدانیم، باید ذکر شود که ماهیت این محدودیت به تعریف کار در هر سطح جهت استحقاق پورسانت باز می گردد.به طوری که اگر کارهای مصداقی برای بازاریابان در هر رده واقعی تعریف گردد، دلیلی برای پرداخت نیز در سیستم بازاریابی وجود خواهد داشت.درغیر این صورت وضعیت مشابه فعالیت ها هرمی گذشته خواهد بود که افراد صرف قرارگیری در یک جایگاه و عضوگیری بر پایه معیارهای نادرست به درآمد می رسیدند.
بهتر است شرکت های دارای پروانه در کنار توجه به عرضه کالای باکیفیت و به صرفه برای بازاریابان، به اصل متذکر شده در این مطلب توجه نموده و در طرح های درآمدی خود به طور شفاف شرایط پرداخت پورسانت را به غیر از حجم فروش مجموعه تعریف نمایند.(مشخص نمودن اینکه بازاریاب برای حجم فروش ایجاد شده در زیر مجموعه خود چه اقدام عملی و واقعی قابل سنجشی انجام داده است) تا این مهم برای بازاریابان تفهیم شود که کار اصلی در سیستم بازاریابی شبکه ای فروش واقعی کالا و آموزش مجموعه جهت انجام این کار می باشد.
با توجه به گسترش فعالیت شرکت های فاقد مجوز تشخیص شرکت قانونی از غیرقانونی تبدیل به معضلی برای فعالان در نتورک مارکتینگ شده است.
به اطلاع می رساند به منظور استعلام از وضعیت شرکت های دارای پروانه کسب بازاریابی شبکه ای، شرکت های غیر مجاز شبکه ای و شرکت های دسیسه ای هرمی می توانید نام شرکت را به سامانه پیامکی 30006082 ارسال نموده و در اسرع وقت از وضعیت شرکت ها مربوطه اطمینان حاصل نمایید.
تا بحال نام بسیاری از شرکت های موفق را شنیده اید اما کمتر امکان دارد که شرکت های ناموفق را بشناسید و یا راجبشان مطلبی خوانده باشید. در این جا برخی از آن ها را به شما معرفی می کنیم.
-شرکت لیا سوفیا (این شرکت در زمینه جواهرات فعالیت می کرد.)
-شرکت نورث آمریکا پاور (پایگاه اصلی این شرکت تامین انرژی در نورواک ایالت کنتیکت بود.)
-شرکت ایندیپندنس انرژی آلیانس (در پرینستون ایالت نیوجرسی که زیر مجموعه شرکت ان آر انرژی بود.)
-شرکت لیندت چاکلت (این شرکت در زمینه تولید شکلات سوییسی فعالیت می کرد.)
-شرکت جیجی هیل (این شرکت در زمینه تولید کیف دستی و کوله پشتی و چمدان فعالیت می کرد.)
برگرفته از mlmbook
با هلدینگ بزرگ عطاکو در سایت atamlm.ir همراه ما باشید.
برعکس خیلیها که تو آمریکا وارد نتورک مارکتینگ شدن و تو همون 6 ماه اول خیلی موفق شدن ، من 6 ماه اول موفق نشدم ، سال اول موفق نشدم ، سال دوم هم ...ای خیلی موفق نشدم ، سال سوم یواش یواش شروع کردم به موفق شدن .... ولی اتفاق مهمی که تا سال سوم برام افتاد ، با اینکه پول زیادی نساخته بودم ، اما مغز و فکرم شروع کرد به عوض شدن ...احساساتم قوی تر شدن ، هی رفتم تو سمینارها و مردم رو دیدم.
اولین بار یادمه که میخواستم برم به سمینار ، تو شیکاگو بود ، من تو آتلانتا بودم ، وضع مالی ام اصلاً خوب نبود و همین خانم بهم زنگ زد که اولین میتینگ بزرگ ما تو شیکاگوئه و تو هم باید بیایی و مثلاً اینقدر هم پول سمینار میشه ....
دیدم یه 1500-1600 دلاری میشه ، گفتم : من فکر نکنم بتونم بیام ، به من گفت : گوش کن ببین چی میگم ، اگه میخواهی تو این بیزینس موفق باشی ، باید coach able " " باشی ، یعنی باید خوب گوش کنی و دانش آموز خوبی باشی ...
اگه کسی که تو این کار موفق شده و بهت میگه باید این کار رو بکنی ، باید خوب گوش کنی ... 2 تا انتخاب داری ، میتونی دانش آموز خوبی باشی و موفق بشی ، میتونی دانش آموز خوبی نباشی و موفق نشی ... گفتم : باشه ، دانش آموز خوبی میشم ...
خلاصه یادمه تونستم برم شیکاگو ... که حدود 4000 نفر اونجا بودن و من اون ته نشستم ....
ولی اون روزی که تو شیکاگو تو سالن نشسته بودم ، یه سخنران خیلی خوبی داشت صحبت میکرد ... که با یه مهارتی داشت سخنرانی میکرد که من تموم موهای بدنم سیخ شد ... و اون اولین لحظه ای بود که یه چیزی به من الهام شد و خیلی این الهام برام روشن بود که : تو باید این کار رو بکنی تا آخر عمرت !
ولی دو چیز تو ذهنم بود ، اول اینکه باید انگلیسیمو خیلی خوبتر کنم تا بتونم سخنرانی کنم و دوم اینکه باید موفق بشم ...
خب ، فرض کن الان سخنگو هستم ، اما درباره چه موفقیتی میخوام صحبت بکنم ؟! باید موفق بشم تا بتونم بعداً درباره موفقیت خودم صحبت کنم و اینا ..
و اون لحظه بود که اگر چه من قبلاً وارد این کار شده بودم و امضاء داده بودم ، اما کارم ، کنارم بود ، من توش نبودم ، از نظر فکری و ظاهری و فیزیکی وارد شده بودم ، اما از لحاظ احساسی داخلش نبودم ، کنارش بودم ....
اون لحظه ای که احساس کردم نتورک مارکتینگ میتونه به من کمک کنه که سخنگو بشم ، اون لحظه بود که از نظر احساسی کاملاً وارد بیزینسم شدم و از اون زمان بود که بیزینسم شروع کرد به عوض شدن ... سه سال بعد از ورودم به نتورک مارکتینگ ، از دانشگاه فارغ التحصیل شدم ، پدر و مادرم کلی خوشحال شده بودن که : الهام دکتر شد ... واقعا ً میخواستن بیان تو مطب من و زندگی کنن ، بابام میخواست بیاد درو دیوارها رو رنگ کنه ، میخواست بیاد در روی مریضهای من باز کنه ، مامانم میخواست بیاد شیرینی و باقلوا به همه تعارف کنه!
خلاصه ، گفتم بشینید باهاتون کار دارم ... گفتم : ببینید ، من تو این 3 سالی که تو نتورک مارکتینگ بودم ، ... یهو گفتن : دیگه حرف این کار رو نزن لطفاً ! دیگه بسه دیگه .... گفتم : حالا گوش کنین ، من تو این 3 سال یه چیزایی یاد گرفتم ، چیزایی که تو دانشگاه یاد نگرفتم، چیزایی که منو از لحاظ فکری ، احساسی و وجودی ، واقعاً تغییرم داده ... و با اینکه میدونم پزشکی من میتونه خیلی موفقیت برام بیاره ...
با اینکه میدونم میتونم خیلی به مریضهام کمک کنم ، ولی تو وجودم احساس میکنم نمی خوام پزشک بشم .... ( ا ه ه ه ه ه) ... چشماشون باز شد ... یعنی چی؟
گفتم : تصمیم گرفتم به جای اینکه برم هر روز مطب و مریض ببینم ، میخوام نتورک مارکتینگ full time کار کنم ... اونا جدی نگرفتن ... گفتم : ببینین ! من خیلی از شما ممنون هستم که منو آوردین آمریکا ... دوستون دارم ، دستتونو میبوسم ، ولی گوش کنین ... من یه زندگی دارم ، و یاد گرفتم با اینکه شما میخواهید از من محافظت بکنین و با اینکه شما میدونین که بهترین چیز برای من چیه ، ولی احساس میکنم که الان به اندازه کافی قوی شدم که خودم میدونم بهترن چیز برای من چیه و احساس میکنم که بهترین چیز برای من پزشکی نیست میخوام نتورک مارکتینگ تمام وقت کار کنم.
خلاصه من رفتم و تمام وقت کار کردم یادمه اولین باری که برگشتم و یه چک 5000 دلاری ماهانه رو ساخته بودم ، بهشون نشون دادم و گفتم : ببینین ، من 5000 دلار در ماه ساختم !
گفتن : الی ! 5000 دلار ؟؟!!! آخه منشی تو میتونه 5000 دلار در ماه بسازه تو مطبت !! تو مگه دیوونه ای ؟!! ... ما فکر کردیم بهت افتخار میکنیم ؟!! آخه چی شدی ؟!! .... گفتم : باشه ... برمیگردم ... بعد از یه مدتی برگشتم و اولین چک 10000 دلاری رو بهشون نشون دادم ، گفتن : 10000 دلار الی ؟!! بعد نیست الی ! .... ولی تو دکتری !! آخه این چیه ؟!! ... آخه ما فکر کردیم بهت افتخار میکنیم ؟!! آخه چی شد ؟!! ... آخه ... تو که ........!!!! تو که گند زدی !!!
خلاصه گفتم برمیگردم ... و یادمه اولی باری که یه چک 20000 دلاری رو نشونشون دادم ، گفتن : الی ! راست میگی ؟!! 20000 دلار؟! این واقعاً میتونه تو بانک نقد بشه ؟!! گفتم : آره ، مگه ندیدین تا حالا!؟ گفتن : حالا بگو ببینیم ، چقدر درآمد داری تو این کمپانیه ؟! گفتم : بابا ! محدودیت نداره که ...
هر چقدر کار کنم ، میتونم ... مثلاً مثل پزشکی که نیست که من دیگه تا یه حدی .. دیگه نتونم و وقت نداشته باشم که مریض ببینم... خلاصه ...، 25 هزار در ماه دیدن ، 30 هزار در ماه دیدن ، تقریباً دیگه وقتی 35 هزار در ماه دیدن ، ... اون لحظه رو کامل یادمه ... انگار اصلاً 2 تا آدمه دیگه بودن ... گفتن : الهام ! الهی ما قربونت بریم !! تو چقدر زرنگی !!! تو اصلاً این مغزتو از کی گرفتی ؟!!!
خلاصه .... زندگی من شروع کرد به عوض شدن ... البته میگم من تو 3 سال اول خیلی مشکلات داشتم ... ولی یه چیزی که یاد گرفته بودم و خیلی کمکم کرد این بود که .... یعنی"ترک نکن" ، " تسلیم نشو " و بیشتر مردم تو نتورک مارکتینگ و در واقع در زندگی ، 1 اینچ قبل از موفقیت ترک میکنن ، موقعی که کار سخت میشه ، درست 1 اینچ قبل از موفقیت میگن : این که کار نمیکنه و ترکش میکنن ...
و من این رو شنیده بودم و هر وقت که ناراحت و خسته میشدم ، میگفتم 1 اینچ دیگه مونده ، 1 اینچ دیگه مونده ... که به حدی رسید که خیلی موفق شدم توی بیزینسم و بیشتر از 100 هزار نفر اکتیو و فعال که مینیموم بین 150 تا 200 دلار تو ماه خرید میکردن ، تو گروهم بودن ! و خیلی از لحاظ مالی زندگیم شروع کرد به خوب شدن و ... و یواش یواش منو میبردن و میگفتن : بیا داستانتو بگو و اینطوری دیدم سخنگویی من هم یواش یواش داره ورزیده میشه ...
بذارین یه قضیه ای رو براتون بگم ، اینو برای این میگم که میدونم نتورک تو ایران خیلی جوونه و مطمئن هستم که خیلی هاتون این احساس رو دارید تو خانواده هاتون ... یادمه تقریباً 2 سال بعد از اینکه وارد نتورک مارکتینگ شده بودم ، یادمه پدرم رو برده بودم یه دکتر قلب ، که قلبشو چک آپ کنه ... اون لحظه پدرم بهم گفت که : ( اون هم چه جایی !!! تو دکتر قلب و در واقع روی زخمم نمک ریخت ..) بهم گفت : یه چیزی بهت بگم الهام ! من زنده یا مرده ، نمیخوام به هیچ کس بگی که نتورک مارکتینگ کار کردی !!
حالا من اون موقع هنوز موفق هم نبودم و این مسئله خیلی برام سنگین بود و اون لحظه ، موقعی بود که نزدیک بود از نتورک مارکتینگ بیام بیرون ! آخه من پدرمو خیلی دوست دارم و پیش خودم احساس کردم که : ول کن بابا !! ارزش نداره که ... ولی باز اون احساس در من بود که من فقط یه زندگی دارم و اونو همونطور که دوست دارم ، میخوام ادامه بدم و بنابراین باز هم دنبال کارم رفتم ... اینو میگم ، چون چند سال پیش به پدر و مادرم گفتم : دیگه نمیخواد کار کنین ، بسه دیگه ... بعد به مامانم گفتم : اگه از پسرم موقعی که نیستم مواظبت کنی ، موقعی که من نیستم ، من 2-3 برابر حقوقت بهت میدم ، گفت: باشه ... بعد به پدرم گفتم .... خلاصه .... من شروع کردم به خرید ساختمونهای تجارتی ... بعد وقتی زنگ میزدن که مثلاً در شکسته یا فلان چیز خراب شده ، به پدرم میگفتم : میخواهی شما بری این چیزها رو درست کنی ؟ گفت : آره ، خیلی هم دوست دارم ، چرا که نه ...
خلاصه ... بعد براش یه ماشین هامر نو خریدم ، حالا سوار هامرش میشه ، هر کی زنگ میزنه ، میره کار ها رو انجام میده و .... حالا بهم میگه : قربونت بریم ، چه زندگی درست کردی !!! این داستان رو خواستم بهتون بگم که : توی نتورک مارکتینگ و تو هر بیزینسی ، آدم باید بدونه که وارد یه فشاری میشه که باید تحمل کنه .... و بخصوص توی نتورک مارکتینگ باید یه ماهیچه ای بسازی ... این ماهیچه ، ماهیچه rejection"" هست ... ماهیچه " رد کردن و جواب نه شنیدن.... باید تو هر بیزینسی و یخصوص در نتورک مارکتینگ ، این ماهیچه خیلی بزرگ و گنده بشه ...
هر چقدر که اجازه بدی ، این ماهیچه گنده تر بشه ، قوی تر و موفق تر میشی ... با هر " نه " که شنیدم ، به خودم اجازه دادم که این " نه " مثل یه پله ای باشه که روش قدم بذارم و بیام بالاتر ...
و خوبه که براتون بگم ، 60 سال پیش وقتی نتورک مارکتینگ تو آمریکا شروع شد ، خیلی ها که اون موقع شروع کردن و با مسائل خیلی زیادی دست و پنجه نرم کردن و با نتورک مارکتینگ باقی موندن – که نتورک اون موقع های آمریکا مثل نتورک مارکتینگ الان در ایران می مونه – اونهایی که دوام آوردن و quit نکردن ، الان واقعاً جزیره های خودشونو دارن و از لحاظ مالی به یه حدی رسیدن که دیگه دارن خدمتهای مالی خیلی بزرگی به جامعه و دنیا میکنن ، اینو میگم ، چون میدونم که خیلی از مسائل تو ایران جدید هست و مسائل زیادی دارید و مردم هنوز عادت ندارند – البته تو آمریکا هم هنوز مردم عادت ندارند و شاید تو آمریکا خیلی باید قوی تر باشی.
بازاریابی شبکه ای نوعی شیوه فروش است که که در آن تولیدکنندگان کالا یا ارائه دهندگان خدمات، محصولات خود را بصورت مستقیم یا بدون واسطه بازاریابی و بفروش می رسانند.
شاید برای شما جالب باشد که بدانید این نوع فروش ابتدا از کجا آغاز شد و چه کسانی آغازگر این نوع فعالیت شدند.
در سال 1915 شخصی به نام کارل رن بورگ به عنوان عامل فروش یک کارخانه در کشور چین مشغول به کار شد.در کنار این شغل، کارن در زمینه تغذیه و سلامتی هم مطالعه میکرد،از این جهت همزمان با شغل خود، بر روی اثرات رژیم و تغذیه بر روی سلامتی نیز تحقیقاتی انجام می داد.او سپس به آمریکا بازگشت و تحقیقات خود را ادامه داد تا جایی که در سال 1934 موفق به تاسیس شرکتCalifornia Vitamins شد.
این شرکت در رابطه با فروش مکمل های غذایی، معدنی و مولتی ویتامین فعالیت می نمود.کارل در سال 1934 این شرکت را بهNutrilite Product تغیر نام داد.
11 سال پس از آغاز فعالیت این شرکت کارل با همفکری همسایه خود یعنی دکتر کاسپری و لی می تینگر که مدیر فروش یک شرکت نیز بود،یک طرح بازپرداخت چند سطحی را طراحی و به این شرکت اضافه کردند.بدین ترتیب اولین طرح فروش شبکه ای که امروزه آن را با نام هایی نظیر بازاریابی شبکه ای می شناسیم پا به عرصه وجود گذاشت.از کارل رن بورگ به عنوان پدر فروش مستقیم یا چند سطحی نیز یاد می کنند.
اما این پایان کار نبود و در سال 1949 توسط نیل ماسکانت از اقوام کارل ، دو تن به عنوان بازاریاب به این شرکت اضافه شدند که بعدها به پایه گذاران بزرگترین و موفق ترین شرکت بازاریابی شبکه ای در جهان تبدیل شدند.
این دو تن کسی نبودند جز ریچ دوس و جی ون اندل که در ایالت میشیگان هم دبیرستانی بودند.این دو با یکدیگر شریک تجاری نیز بودند و در کسب و کارهای مختلفی مانند فست فود،خدمات چارتری هواپیما و همچنین خدمات کشتیرانی با یکدیگر شراکت داشتند.آن ها با همکاری یکدیگر تبدیل به یک تیم موفق شدند و یک روز بعد از معرفی بکارشان در نوتری لایت، موفق شدنداولین جعبه خود را به ارزش 19.5 دلار بفروشند.اما پس از آن علاقه خود را نسبت به این کار از دست دادندو به مدت 2هفته دست از کار کشیدند. پس از آن با اصرار ماسکانت که پشتیبان آن ها بود برای شرکت در یک سمینار شرکت Nutrile به شیکاگو سفر کردند.
آن ها بعد از دیدن فیلم های موفقیت و گوش دادن به صحبت های نمایندگان شرکت و همچنین توزیع کنندگان موفق، دوس و اندل تصمیم گرفتند که فرصت کاری نوتری لایت را با شور و اشتیاق بیشتری دنبال کنند.سپس دومین جعبه مکمل خود ا در مسیر برکشت به میتیگان فروختند و به دنبال آن به سرعت برای پیشرفت کسب و کار جدیدشان اقدام کردند.
در سال 1949 یعنی قبل از اینکه با شرکت نوتری لایت آشنا شوند، دوس و اندل شرکت Ja-Ri Corporation را که برگرفته از اول اسمشان بود،شکل داده بودند.هدف از این کار واردات کالاهای چوبی از کشورهای آمریکای جنوبی و فروش آن به بازارهای آمریکا بود.
بعد از اینکه آن ها به سمینار نوتری لایت رفتند، آن ها فعالیت شرکت Ja-Ri یعنی واردات چوب را رها کردند و شرکت خود را تبدیل به توزیع کننده محصولات نوتری لایت کردند.
به علاوه از سود هر محصول فروخته شده،نوتری لایت از فروش محصولاتی که توسط توزیع کنندگان جدید انجام می گرفت به توزیع کنندگان قبلی پورسانت پرداخت می کرد.همان سیستمی که امروزه به عنوان مولتی لول مارکتینگ یا نتورک مارکتینگ شناخته شده است.
در سال 1958 یعنی 9 سال بعد از شروع فعالیت جدی خود، دوس و اندل یک سازمان فروش متشکل از 5000 توزیع کننده ساختند.به هر حال به دنبال نگرانی مربوط به پایداری نوتری لایت و با این فکر که می توانند به دیگران بیاموزند که چگونه کسب و کار خود را تاسیس کنند تصمیم گرفتند که شرکت فروش مستقیم چند سطحی را بنا نهند.
در اوایل 1959 آن ها و توزیع کنندگان بالایی شان، شرکت The American Way Association که امروزه با نام اختصاری Amway معروف ترین شرکت فروش مستقیم چند سطحی در دنیاست، پایه گذاری کردند.
در سال ۱۹۶۰ آنها ۵۰ درصد سهام کمپانی Atco Manufacturing تولید کننده اصلی LOC را خریداری کردند، و نام آن را به Amway Manufacturing Corporation تغیر دادند.در سال 1964 سه شرکت Amway Sales Corporation ، Amway Services Corporation وAmway Manufacturing Corporation باهم تلفیق شده و به عنوان یک نهاد واحد با نام Amway Corporation به فعالیت خود ادامه دادند.این شرکت در سال ۱۹۷۴ کنترل شرکت نوتری لایت و سرانجام مالکیت کامل آن را در سال ۱۹۹۴ خریداری کرد.
با هلدینگ بزرگ عطاکو در سایت atamlm.ir همراه ما باشید.
به راستی راز تکثیر در بازاریابی شبکه ای چیست؟
اگر شما کار را جدی بگیرید، متعهد به شرکت در جلسات باشید، لیست خوب و بزرگی داشته باشید و… همین اتفاق هم برای تیم شما رخ می دهد و متاسفانه باید قبول کنیم که حالت عکس آن هم وجود دارد.
۱. آیا تکثیر در بازاریابی شبکه ای واقعیت دارد؟
همین اواخر یک نفر از من پرسید که این موضوع رویاست؟ یا واقعا تکثیر پذیری در بازاریابی شبکه ای وجود دارد؟! و اگر وجود دارد چطور باید به آن دست پیدا کنم؟
تکثیرپذیری هدف مقدس بازاریابی شبکه ای است! یعنی ایجاد یک وضعیتی که مردم به آن روی آورند، اقدام کنند و نتیجه بگیرند و این روند تا بی نهایت ادامه یابد. این چیزیه که همه به دنبال آن هستند، نیست؟!
شما زمانی درآمد دارید که تکثیر درستی از خود در بازاریابی شبکه ای ایجاد کنید. تکثیر در بازاریابی شبکه ای برای شما اعتبار ایجاد میکند و این باعث بدست آوردن یک وضعیت پایدار برای شما میشود.
چگونه ثکثیرپذیری را در بازاریابی شبکه ای به وجود آورید ؟
با محصولات؟!
کمپانی آن را انجام میدهد؟!
پلن درآمد زایی آن را به وجود میاورد؟!
قسمت رهبری سازمان باعث اتفاق افتادن آن میشود؟
یا شاید اینکه کمپانی به آسانی در دسترس باشد اتفاق می افتد و شما چقدر خوش شانس هستید که به زودی این شرایط را دریافت کنید؟
هیچکدام ، هیچکدام از اینها نیست!
ریشه بازاریابی شبکه ای در سادگی است.
تکثیر درست در بازاریابی شبکه ای زمانی اتفاق می افتد که شما برای مردم یک وضعیت کاری ساده فراهم کنید.
۲. پیچیدگی، دشمن اقدام کردن است.
سیستم باید ساده و آسان باشد. تجارت نتورک مارکتینگ تجارتی است برای همه افراد؛ اگر می خواهید تیم بزرگی داشته باشید، باید در تیمتان از همه افراد مختلف با تجربیات و ضرایب هوشی متفا,ت استفاده کنید. شما نمی توانید تیمتان را فقط به گروه خاصی از افراد محدود کنید. بدین ترتیب، سیستم باید به قدری ساده باشد که همه بتوانند آن را تکرار کنند. سیستم باید تاحدی آسان باشد که همه قادر به تکثیر باشند.
اگر شما یک فروشنده باشید، ممکن است فروش محصولات غذایی برای شما کار ساده ای باشد، شما دانش و اعتبار لازم جهت نفوذ بر روی مشتریان و پراسپکت هایتان را دارید. با این حال ممکن است همین مساله به ضرر شما تمام شود، زیرا شما مشخصا خیلی خوب عمل می کنید، اما نمی توانید همین امر را میان همه افراد تیم (که فروشنده نیستند) نیز تکثیر کنید. بنابراین فروشندگان هم باید سیستم ساده ای داسته باشند که قابل تکثیر برای همه تیمشان باشد. امیدوارم که دقیقا متوجه این مساله شده باشید.
به وضعیت کنونی خود نگاه کنید.
یا اجازه بدید اینگونه سوال کنم :
پس اگر افراد با اینگونه سوالات نزد شما می آیند بهترین انتخاب قرار دادن داشته هایتان در اختیار افراد و سازمان فروشتان است. این دقیقا همان وضعیتی است که ایجاد کننده فرایند تکثیر در تیم شماست.
زمان بازتاب است.
به جایگاهی که هستید نگاه کنید.
ساده است: مطمئن شوید که هم خودتان و هم هرکسی که در سازمان شماست کاملا وضعیتی شفاف دارد. (منظور این است که هرکسی میداند که چه باید بکند.)
۳. چه چیزی به سادگی قابل تکثیر است؟