همیشه می شنوم، “بازاریابی شبکه ای یک تجارت واقعی نیست.” نمی دانم که آیا افرادی که این را میگویند فقط اطلاعات غلط دارند یا هرگز زمانی را صرف پی بردن به واقعیت بازاریابی شبکه ای نکرده اند. فکر می کنم انجام مقایسه مفید واقع شود.
"اریک ووری"
بر اساس دیکشنری وبستر، “یک کسب و کار، شغل، حرفه یا تجارتی منظم است. (همچنین) تمرین امرار معاش با مشارکت در تجارت.”
این سوال به سرعت در ذهن می آید که: “تجارت چیست؟” این تعریف به عنوان “فعالیت خرید یا فروش، به ویژه در مقیاس وسیع و ارتباطات اجتماعی بین مردم است.”
بنابراین، بر اساس تعریف، “یک تجارت واقعی” آن است که درآمد شخص را فراهم می کند و این درآمد حاصل خرید یا فروش است.
بازاریابی شبکه ای این گونه تعریف میشود: “یک نوع فرصت کسب و کار بسیار محبوب برای افرادی که به دنبال کسب و کار پاره وقت و یا انعطاف پذیر هستند. به طور خاص، جنبه اجتماعی تجارت را برای تولید منحصر به فرد، فروش و استخدام به کار میگیرد.”
بر اساس این تعریف، بازاریابی شبکه ای، کاملا به عنوان یک “تجارت واقعی” به نظر می رسد. اما…
چرا بسیاری از مردم به آن به عنوان یک طرح هرمی فکر می کنند؟ چرا بسیاری از مردم فکر می کنند که باید یک فروشنده بزرگ باشید تا پولی به دست آورید؟ اینها پرسش هایی هستند که من امیدوارم بتوانم در این مقاله پاسخ بدهم.
از همان ابتدا، نتورک مارکتینگ از موضوع فعالیت خود دور شد. گفته می شد”رویاهایتان را بفروشید”. منظورشان این بودکه مردم به سبک های زندگی ممکن خود باور داشته باشند و به آنها ملحق شوند. هرگز دربارۀ شکست ها صحبت نکنید، هرگز دربارۀ بحث و جدل ها صحبت نکنید، فقط به آنها نشان دهید که این شبکه چه قدر میتواند روزی بزرگ شود.
مشکل این روش تفکر این است که زمینه جدیدی را برای شکست ایجاد می کند. آنها به این باور میرسند که این امر آسان خواهد بود، یا اینکه نیاز به کار یا تلاش نخواهد داشت و وقتی که متوجه شوند که افکار ابتدایی شان کاملا نادرست است، انصراف میدهند.
آیا میتوانید میزان شکست کسب و کارهای کوچک را تصور کنید اگر ۷۵ درصد از مردم به این فکر کنند که، “محصولات من خیلی خوب هستند و خودشان به فروش میرسند؟”. آیا میتوانید تصور کنید که چقدر ورشکستگی کسب و کارهای کوچک اتفاق میافتد اگر صاحبان آنها به این فکر کنند که “همه چیزی که باید انجام دهم این است که ۵ مشتری را پیدا کنم و هرکدام آنها به ۵ نفر دیگر می گویند.”؟
ام ال مارکتینگ چنین بد نامی ای دارد و به خاطر این است که در آن فروش بیش از پیش اتفاق می افتد. حقیقت را به مردم بگویید، از آسیب پذیری نهراسید. رابطه ایجاد کنید و رویا های خود را به فروش نرسانید.
اگر تا کنون به آن پی نبرده اید، تقریبا هر کسب و کار به همین شیوه سازماندهی شده است. یک مالک یا مدیرعامل وجود دارد و معمولا دو مدیر اجرایی (کارگزار) زیر نظر آنها هستند. در زیر نظر این کارگزاران، مجموعه ای از مدیران وجود دارند، و مجموعه ای از کارکنان هم تحت نظر آنها است.
ساختار هرمی در هزاران، یا حتی میلیون ها تجارت در سراسر جهان به چشم میخورد. شخصا زمانی که مردم این را به من می گویند دوست دارم. به سادگی پاسخ میدهم “پس هر تجارت باید یک طرح هرمی باشد”. آنها معمولا نمی دانند چگونه پاسخ دهند.
مسئله پیش رو این است که بسیاری از مردم از این شیوه تفکر استفاده میکنند تا بازاریابی شبکه ای را به عنوان “تجارت واقعی” رد کنند.
یک بار دیگر میگویم، به اعتقاد من این خطا از طرف ماست.
اولا ما نباید فرض کنیم مردم درکی از ساختار های کسب و کار داشته باشند. بسیاری از افرادی که با آنها برخورد میکنیم که برای راه اندازی یک تجارت اقدام میکنند هرگز خودشان تاکنون کسب وکارخود راراه نینداخته اند. به یاد داشته باشید، همیشه هر کجا که هستید دیدگاه خودتان را داشته باشید. فرض نکنید که آنها از هر چیزی آگاهی دارند. عجله نکنید و به آرامی و با حوصله مراحل معرفی را برای آنها انجام دهید.
دوم، اطمینان حاصل کنید که دیدگاه خود را از چگونگی شکل گیری کسب و کار به آنها آموزش داده اید قبل از اینکه آنها فرصت اعتراض به شما و استفاده ازجمله “این یک طرح هرمی است” را داشته باشند .اگر خیلی قبل تر از اینکه فرصت خود را در اختیارشان بگذارید، گفت و گوی خود را درباره ساختار تجارت و نحوه شکل گیری آنها شروع کنید، اکنون میدانید که آنها میفهمند.
یکی از رایج ترین پاسخ هایی که میشنوم این است که “من مثل تو یک فروشنده نیستم “. اگر اعتراض را از مشتری احتمالی خود دریافت می کنید، دو چیز متفاوت در حال انجام است.
اول اینکه آنها شما را به عنوان یک فروشنده میشناسند. محتوای پیام شما درباره فروش است. وقتی آنها از شما میپرسند که چه کاری انجام می دهید؟ پاسخ می دهید: “من __________ می فروشم” مهم است که به یاد داشته باشید که شما یک فروشنده نیستید، یک مشاورید، شما به مردم در مورد چگونگی زندگی بهتر مشاوره میدهید. شما در مورد چگونگی افزودن یک جریان اضافی درآمد رایزنی می کنید. اگر مانند یک مشاور صحبت و عمل کنید ، همکارانتان یا دیگران دیگر شما را به عنوان یک فروشنده نمی شناسند.
دوم، در طول دعوت خود (به همکاری)، شما درحال فروش هستید. خیلی سخت است که با ایده شروع کسب وکار به کسی چیزی بفروشید. آنها حتی قبل از اینکه شما را ملاقات کنند اگر تا کنون اقدام به کار آفرینی کرده باشند خودشان این چیز ها را میدانند. نیازی نیست که برای شروع یک تجارت بازاریابی شبکه ای به کسی چیزی بفروشید. داستان خود را برایشان تعریف کنید. به آنها بگویید که روند کار چطور بوده و چه تغییراتی را اکنون در زندگی خود مشاهده میکنید و بحث را همان جا متوقف کنید.
بنابراین بسیاری از این مسائل ناشی از فقدان یک مهارت واحد است. بازاریابی شبکه ای افزون بر فروش ناشی از ترس از رد شدن است. چون میترسیم که یک استخدام جدید را از دست بدهیم زیاد قول میدهیم. اعتراضاتی مانند “این یک طرح هرمی” است ناشی از شکست در ایجاد یک رابطه قبل از دعوت است. در نهایت، اعتراضاتی چون”من یک فروشنده مثل تونیستم” از یک وضعیت ضعیف ناشی می شود. ما خودمان را طوری نشان نمی دهیم (کاری نمی کنیم) که مشتری چیزی راکه ما میخواهیم، بخواهد.
با هلدینگ بزرگ عطاکو در سایت atamlm.ir همراه ما باشید.